ر 32 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پشینه
همدلی
تیچنر واژه همدلی را در سال 1890 از واژه آلمانی “einfuhlung”یعنی "به احساس کسی وارد شدن" اقتباس کرد و در روانشناسی رواج داد. بعدها نظریهپردازان زیباشناختی، همدلی را به مفهوم "توانایی ادراک تجربه ذهنی فرد دیگر" مطرح نمودند، و از همین مفهوم برای تشخیص و درمان در حرفه پزشکی به طور عام و در روانشناسی و روانپزشکی به طور خاص مدد گرفته شد، که امروزه نقش جدیدی را در برقراری ارتباط به عهده دارد )دایرهالمعارف فلسفه استانفورد[1]، 2008).
مبحث همدلی در روانشناسی به دلیل نگرش منفی نادیده گرفته شده بود. اما روانشناسان در اوایل این قرن تحت تاثیر دیدگاه مثبت برخی از فیلسوفان (وجودگرایان) در زمینه همدلی قرار گرفتند و همدلی را در کل به عنوان ایفاگر نقش مهمی در فهم و درک بین فردی و از عوامل برانگیزاننده انسانها در جهت انجام رفتارهای جامعهپسندانه شناختهاند. در واقع زمانی که فلاسفه آماده کنار گذاشتن مفهوم همدلی بودند، روانشناسان سعی کردند همدلی را با روشی موشکافانه و به گونهای آزمایشی مورد تحقیق قرار دهند (دایرهالمعارف فلسفه استانفورد، 2008).
ابعاد همدلی
تا دهههای اخیر ماهیت پاسخهای درونی در فرآیند همدلی و این که پاسخها شناختی هستند یا عاطفی محور اصلی منازعات نظری و تفاوتها در نظریهپردازی بوده است. اما کم کم مشاجرات رو به خاموشی گذارد و در این مورد این توافق به وجود آمد که همدلی مستلزم وجود هر دو عنصر شناختی و عاطفی است و اینکه، نسبت نقش هر کدام از این دو عنصر بسته به موقعیت، سن و شخصیت فرد تفاوت میکند (درویزه، 1382).
به لحاظ تاریخی، نظریهپردازانی همانند مکدوگال[2]، فروید[3] و سالیوان [4] همدلی را به عنوان یک واکنش عاطفی اولیه که به وسیله درک حالات دیگران صورت میگیرد، تعریف میکنند. جکوبسن[5] (1964؛ به نقل از درویزه، 1382)همدلی رابه عنوان آگاهی هیجانی که به صورت همانندسازی زودگذر با دیگری کسب میشود تعریف میکند. به طور همانندی فشباخ (1978)،هافمن(1977) ومهرابیان واپستین[6] (1972؛ به نقل از درویزه، 1382) همدلی را به عنوان یک واکنش عاطفی جانشین وهمانندسازی و درک تجارب هیجانی دیگران تعریف میكنند.اینان همگی بر بعد عاطفی تکیه دارند وبعد شناختی را نادیده میگیرند.
در مقابل نظریهپردازان شناختی همانند مید[7] (1943) بیان میکنند که همدلی از طریق رفتار نقشگیری کسب میشود. به نظر این افراد، در طی رشد،افراد به نوعی توانایی برای اقتباس دیدگاههای دیگران دست می یابند، بدین گونه که خود را به جای شخص مشاهده شده قرار می دهند. همسو با این دیدگاه، پیاژه[8] (1932) به این نتیجه رسید که در طی فرایند رشد، مهارتهای بین شخصی رفتارهای اخلاقی و نوع دوستانه که در شکل گیری ساختار شناختی (همانند نقشگیری) اهمیت دارد تشویق میشود. به صورتی که خود محوری کمتر میشود و توانایی برای پیشبینی، همانندسازی و درک احساسات و هیجانات دیگران افزایش مییابد.
نظریههای همدلی